معرفی کتاب طور سینا
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، کانون ابوطالب کتاب طور سینا (کشکول سینایی) نوشته حجت الاسلام مجید سینایی، تولیت حوزه علمیه ابوطالب تهران را منتشر کرد.
نویسنده درباره علت نگارش این کتاب چنین گفته است:
برای همهی ما بسیار اتفاق میافتد که گاهی حال هیچ کار اجرایی و بحث علمی و جدی را نداریم و در آن لحظه فقط در پیِ حال خوش هستیم؛ حالی خوش به دور از هیاهوی زندگی روزمره و به دور از نگرانیهای نام و نان؛ توگویی در بهشت هستی و همه چیزِ عالم به کام توست. به نظر من بوستان و گلستان سعدی، کشکول شیخ بهایی و بسیاری از آثار گذشتگان برای همین نیاز تالیف شدهاند. امام خمینی(ره) قهرمان زندگی ما و مَظهر همهی چیزهایی بود که ما در شاهنامه و مثنوی و گلستان و … خوانده بودیم. من نیز شمّهای از آن را نگاشتم تا نسل بعد نیز بخوانند و بدانند. البته تلاش کردم این مطالب تکراری و مشهور نبوده و تا حدودی تازه و نو باشند.
اغلب موارد این کتاب موضوع واحدی ندارند؛ برخی علمی و برخی داستان و برخی مُطایبه اند و از این رو کتاب را «کشکول» نامیدم تا به شیخ جلیلالقدر و عالِم تشیّع، حضرت شیخ بهایی علیهالرحمة اقتدا کرده باشم.
دستیابی به انسانهای بزرگ، از آن قبیل که در کتابها و تاریخ و افسانهها خوانده و شنیدهایم، کار شاقّی نیست. بسیاری از همین افرادی که اکنون در کنار ما زندگی میکنند، همان بزرگان و قهرمانان داستانها میباشند؛ من چشم باز کرده و برخی از آنها را دیدهام، شما نیز چشمانتان را بر روی بزرگواریهای مردان و زنان پیرامون خود نبندید و بخواهید تا ببینید و محضرشان را مغتنم بشمارید.
بخش هایی از کتاب:
…یکی از بزرگان از مرحوم آیت الله ثقفی، پدر خانم امام(ره)، نقل میکردند: «یک بار با امام داشتیم به درس میرفتیم. ایشان دیدند خانمی در سرمای زمستان در رودخانهی قم، یخها را دارد میشکند و لباس میشوید.» آقای ثقفی ادامه میدهند: «امام کتابشان را به من دادند و فرمودند: شما بروید، من خودم را به درس میرسانم. سپس رفتند و شروع کردند در آن سرمای سخت و سوزان زمستان قم به آن زن کمک کردن.» این همان همدردی علما با مردم است که این بزرگان را در نزد مردم عزیز کرده است… .
…ای کاش مردم در مسائل سیاسی و مدیریت جامعه، بیشتر از مراجع و علما بهرهمند میشدند. متأسفانه برخی از مردم از ایشان در امر آخرت مسئله میپرسند، اما امور سیاسی را از رسانههای بیگانه و بی بی سی و امثال آن بهره میجویند… .
…در سالهای سخت اوایل جنگ، من با نورالله با هم در جبهه بودیم. گُردان ما در شرایطی قرار گرفته بود که هر چند روز یک بار وانتِ غذا میتوانست از خط آتش دشمن رد شده و غذا بیاورد. خدا میداند در چنین شرایطی چه ازدحامی میشد و همهی ما پس از ساعتها گرسنگی وقتی صدای اتومبیلِ حامل غذا را میشنیدیم، چقدر خوشحال میشدیم. اما نورالله طور دیگری بود؛ چند دقیقه مانده به آمدنِ اتومبیلِ غذا به ما میگفت: «من خیلی خوابم میآید و خستهام، میروم بخوابم، لطفا بیدارم نکنید.» بچه پولداری که از قوتِ لایموتش میگذشت تا بقیهی رزمندگان، ولو به اندازه یک کف دست، نان بیشتری میل کنند… .
…شما رفتید و شهید شدید و ما هم الحمدالله ماندیم و مسجد و حوزه علمیه ساخته شد و دیگر دستاوردها! این فکر شاید در یک ثانیه آمد و سریعا از آن منصرف و به مطالب دیگر منتقل شدم. لحظاتی بعد برای ثواب و نثار روح شهدا، قرآن را باز کردم که چند آیه بخوانم: «آیا شما ساخت و تعمیر مسجد و آب رساندن به حجاج بیت الله الحرام را با جهاد در راه خدا و شهادت یکی میکنید؟! هرگز! این البته درست نیست.» زیر لب گفتم: راست میگفتی حسن جان! من آخرش هم آدم نشدم… .
…«بروید و در کنار آنها که ترویج مسیحیت میکنند، فقط بایستید و هر کس که آنها به او جزوهی دعوت به مسیحیت را میدهند، شما نیز به همان فرد یکی از این کتابچهها را بدهید!» رفقا رفتند و این کار را به خوبی انجام دادند؛ هر کس به داخل پارک میآمد، آنها به او جزوهی تبشیری مسیحیت میدادند و رفقای حزب اللهی ما نیز به همان فرد این کتابچهی بشارت حضرت خاتم را تقدیم میکردند. القصه، یک یا دو روزِ بعد، این مروجان مسیحی دیگر نیامدند و خودشان فرار را بر قرار ترجیح دادند. این یک نمونه از رفتارهای درست فرهنگی است مبنی بر اینکه در مقابل هجمهی فرهنگی میبایست پاسخ فرهنگی ارائه کرد و نه زد و خورد و هجمهی فیزیکی…
…امام خمینی برای مقابله با رژیم و ارتش و سیستم جاسوسی، همین یک جملهی بسیار شگفتانگیز را فرمودند: «اگر می توانید نماز را وارد دانشگاه کنید.».
…در کتاب چهل حدیث حضرت امام روحی فداه دیدم که معظمٌ لَه به این مضمون فرمودهاند: برخی از مردم در امور دنیا، اصلا اهل توکل نیستند؛ اگر قرار باشد تجارت و کاری دارای سودِ دنیوی انجام دهند، تمام تلاش خود را میکنند تا همهی بهره و سود را ببرند. مثلا غروب آفتاب به جای آنکه مغازه را تعطیل کرده و به نماز بروند، میگویند: اصلِ کسب و کارِ ما الان است! هر کار کوچک، حتی احتمالی، که باعث بهتر شدن وضع دنیاییِ ایشان بشود را انجام داده و از آن غفلت نمیکنند. اما در امورِ آخرتی، مثلا وقتی نمازشان قضا میشود، میگویند: خدا کریم است، انشاءالله که ما را میآمرزد. وقتی با سرعت و بیمقدمه نماز میخوانند، میگویند: خدا کریم است، انشاءالله میآمرزد… .
…قرآن عزیز و شریف را باز کردم و با این آیات مواجه شدم: «مبادا تو از کثرت اموال و اولاد آنها در شگفت آیی، خدا میخواهد آنها را به همان مال و فرزند در زندگانی دنیا به عذاب افکند و ساعت مرگ، جان آنها به در آید در حالتی که کافر باشند.» علم بهتر است یا ثروت؟