آیت الله مظاهری:شیعه عملی مهمتر از شیعه شعاری و رسمی است
حضرت آیت الله مظاهری گفت: شیعۀ واقعی و شیعۀ اعتقادی کسی است که تاسرحد عشق اهلبیت«سلاماللهعلیهم» را دوست داشته باشد. شیعۀ رسمی و شیعۀ شعاری و به راستی شعار اهلبیت داشته باشد، اما مهمتر شیعۀ عملی است: «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ»؛ اطاعت از خدا و اطاعت از پیغمبر و اهلبیت و اهمیت به همۀ واجبات و اهمیّت به مستحبات به اندازهای که میتواند مخصوصاً خدمت به خلق خدا و مهمتر از این دو، اجتناب از گناه و اگر گناه آمد، تلاطم درونی و توبۀ حسابی داشته باشد.
متن جلسه درس اخلاق این مرجع تقلید با عنوان« معرفت نفس؛ عالم برزخ «جلسه دوّم» برای بهره برداری بیشتر خوانندگان در پی می آید:
بحث امسال ما از نظر اخلاقی در یک امر مهمی است و آن معرفهالنفس یعنی انسانشناسی و خودشناسی است. شانزده فصل در این باره با شما صحبت کردم و بحث جلسۀ قبل یعنی فصل شانزدهم راجع به عالم برزخ بود. ما یک زندگی دنیوی داریم که در این دنیا زندگی میکنیم و در وقتی مردیم یک عالم برزخ داریم که بین قیامت و این دنیاست. در آنجا زندگی میکنیم و اگر خوب هستیم در رفاه و اگر بدیم در عذابیم، و یک زندگی هم زندگی در قیامت است. بهشتیان به بهشت و جهنمیان به جهنم میروند.
در هفته گذشته عرض کردم حقیقت عالم برزخ مثل حقیقت قیامت، برای ما معلوم نیست و آنچه معلوم است، اینکه عالم برزخی داریم. در روز قیامت هم آنچه معلوم است، اینکه معاد جسمانی داریم و این شخص با جسم و روحش یا بهشتی یا جهنمی میشود، و راجع به خصوصیات عالم برزخ و راجع به خصوصیات قیامت و بهشت و جهنم، دورنمایی داریم. همین مقدار میدانیم که قرآن هزار و چهارصد آیه راجع به معاد دارد که خیلی از این آیات مربوط به معاد جسمانی است. حساب و کتاب داریم و خوبها در رفاه عجیبی و بدها در عذاب شدیدی هستند، اما خصوصیات آن برای کسی معلوم نیست به جز برای اهلبیت«سلاماللهعلیهم». لذا عالم برزخ چنین است و میدانیم هست.
«فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ»
دم مرگ چشمها چشم دیگری میشود و حقیقتبین میشود و عالم دیگری میبیند.
«رَبِ ارْجِعُون، لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّها کَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُون»
دم مرگ چشم دیگر و زبان دیگری پیدا میکند و با خدا صحبت میکند و از خدا میخواهد مرگ نباشد و زندگی این دنیا را داشته باشد برای اینکه کاری برای برزخ و قیامت کند، اما خطاب میشود که برگشت نیست. بعد هم قرآن میفرماید این دروغ میگوید و اگر برگردد همین است. باید بمیرد و تا روز قیامت در عالم برزخ باشد. نظیر این دعا در قرآن زیاد است و بالاخره عالم برزخ در شیعه از ضروریات است و چیز فوقالعاده واضحی است. اما خصوصیات عالم برزخ را نمیدانیم و کسی هم دربارۀ آن صحبت نکرده برای اینکه مجهول مطلق است. البته اصلش هست، اما کیفیت و کمیت و خصوصیت آن را نمیدانیم. وقتی میمیرید، انشاءالله همۀ شما را زیر پرچم امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» در وادیالسلام میبرند و آنجا در خدمت اهلبیت خوش و خرم هستید. این از هر بهشتی بالاتر است:
«وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً»
بَه چه رفقای خوبی هستند. چقدر مزه دارد انسان با امام حسین«سلاماللهعلیه» رفاقت داشته باشد!
و اما اگر آدم بدی باشد، در عالم برهوت که بیابان سوزان و بیآب و علف است، گمشده و سرگردان است و احدی نیست که به فریادش برسد و در عذاب و گرسنگی و تشنگی به سر میبرد. انشاءالله هیچکدام از شما اینطور نیستید.
این عالم برزخ منقسم میشود به سه قسم، که هر سه قسم در روایات و در قرآن آمده و همه باید به آن اعتقاد داشته باشیم.
قسم اول دم مرگ است. همینطور که آیاتش را خواندم، دم مرگ برای انسان عالمی است و این عالم برای افراد خوب خیلی عالیست. برای اینکه میبیند امیرالمؤمنین با خوشحالی آمده تا به عزرائیل امر کند که جان این را بگیرد. اگر شیعۀ عالی و خُلّص باشد، خیلیها برای او میآیند.
قاسم بن علای همدانی از وکلای ناحیه است. محمد بن احمد صفوانی یکی از روات است و میگوید رفتم سری به او بزنم. او کور و پیر شده بود، اما وکیل ناحیۀ مقدّس امام زمان بود. دیدم غمناک است. گفتم تو را غمناک میبینم. گفت برای اینکه نامهای خدمت آقا نوشتم و جوابش نیامده و میترسم آقا از دست من ناراحت باشد. میگوید اتفاقا ناهار میخوردیم که نامۀ امام زمان آمد. به کاتبش گفت نامه را بخوان. کاتبش مقداری از نامه را خواند و متوقّف شد. گفت چیزی نوشته که میترسم ناراحت شوی. گفت نه، هرچه آقا بگویند درست است. گفت نوشته چهل روز دیگر میمیری و کارهایت را انجام بده و مهیّا شو و کارهای وکالتت را انجام بده. تا این جمله را خواند، یک جمله دارد و گفت «فِی سَلَامَهٍ مِنْ دِینِی؟» آقا ننوشته که من تشیع را میتوانم ببرم یا نه؟! گفت بله، آقا نوشته میمیری و با دوستی ما و با تشیع میمیری. آنگاه خوشحال شد و خدا را شکر کرد. میگوید من پیش این آقا ماندم که ببینم چه میشود. دو سه روز قبلش در حالی که کارهایش را انجام داده بود و مهیا بود، توسّلی به اهلبیت«سلاماللهعلیهم» پیدا کرد به خاطر چشمهایش و گفت دلم میخواهد بینا شوم و بمیرم. بار اول گفت السلام علیک یا امیرالمؤمنین تا رسید به السلام علیک یا حجه الله، اما بینا نشد و بار دوم و سوم تا رسید به موسی بن جعفر«سلاماللهعلیهما» آب سیاهی از چشمش بیرون آمد و چشمش روشن شد. در این چشم روشنی هم کارهایی کرد. یک پسر لاابالی داشت که این پسر لاابالی متقی شد، به اندازهای که آقا امام زمان نامه نوشتند که وکیل بعد از پدرت تو هستی. به قول قرآن اگر کسی بتواند کسی را شیعه کند، مثل اینست که دنیا را زنده کرده باشد:
«وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً»
میگوید بالاخره چهل روز تمام شد و نماز شب را با هم خواندیم و نماز صبح را نیز با هم خواندیم و تعقیباتش را خواند و ناگهان حالتی برایش پیدا شد. به اینگونه که دیدم توسل پیدا کرد به اهلبیت«سلاماللهعلیهم» و گفت السلام علیک یا رسول الله! السلام علیک یا امیرالمؤمنین و تا رسید به امام دوازدهم و ایستاد و دستش را روی سرش گذاشت و گفت السلام علیک یا حجه الله، السلام علیک یا بقیه الله و رو به قبله خوابید و مُرد. فهمیدم اهلبیت«سلاماللهعلیهم» به دیدن او آمدهاند.
یک حرف اینکه صدمۀ مرگ و سکرات ندارند، اما چیز بالاتر اینکه امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» را میبینند و خواهند دید که امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» از دست آنها راضی است و ارزش این، از بهشت بالاتر است. یعنی درک میکند که امیرالمؤمنین دستور میدهد جان این را بگیرند، اما با رضایت و خوشحالی و معلوم است که این از بهشت بالاتر است. بعضیها اینگونه هستند و به قول علامه مجلسی که به مرحوم آقای جزائری گفته بود گلی به من داد بو کردم و مُردم. خیلی راحت و آسودهاند و سکرات مرگ ندارند، بلکه دم مرگ خوشحالی فوقالعاده بالایی دارند و مخصوصاً اینکه آیه هم هست و از همه تقاضا دارم مصداق این آیه شوید که: «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً»
شیعۀ واقعی و شیعۀ اعتقادی که تاسرحد عشق اهلبیت«سلاماللهعلیهم» را دوست داشته باشد. شیعۀ رسمی و شیعۀ شعاری و به راستی شعار اهلبیت داشته باشد، اما مهمتر شیعۀ عملی است: «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ»؛ اطاعت از خدا و اطاعت از پیغمبر و اهلبیت و اهمیت به همۀ واجبات و اهمیّت به مستحبات به اندازهای که میتواند مخصوصاً خدمت به خلق خدا و مهمتر از این دو، اجتناب از گناه و اگر گناه آمد، تلاطم درونی و توبۀ حسابی داشته باشد. آنگاه مرگش اینگونه است. حال اگر خیلی تشریفات نباشد، امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» او را زیر لوای خودشان و زیر پرچم ولایت میبرند و در آنجا همۀ انبیاء و عبادالله الصالحین و از جمله اهلبیت«سلاماللهعلیهم» هستند و این در زمرۀ آنها واقع میشود و چیزی که خیلی مهم است، اینکه این عالم برزخ برای این یک لحظه است. چندین میلیون سال طول میکشد، اما برای او یک لحظه است، از بس خوش و خرم و زیر پرچم امیرالمؤمنین است.
لذا برای کسانی که خوبند، این سکرات مرگ که نیست، بلکه اول خوشحالی است: «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّه»؛ این گفتۀ امیرالمؤمنین است که میفرماید والله! بچه چقدر به سینۀ مادر علاقه دارد، من اینقدر به مرگ علاقه دارم. معلوم است که ما باید علاقهای به مرگ پیدا کنیم. باید آیندهنگر باشیم، باید به راستی کار کرده باشیم و به راستی برای عالم برزخ و قیامتمان و برای خوشحالی اهلبیت کار کرده باشیم، آنگاه عالی درمیآید؛ اما سختترین مواقع برای کسی که کار نکرده، همان وقت است. چشمها تیزبین میشود و میبیند خبری نیست، بلکه جهنم برزخی در جلوست و الان در جهنم میافتد. پیغمبر اکرم میفرمودند: «الْقَبْرَ رَوْضَهٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّهِ أَوْ حُفْرَهٌ مِنْ حُفَرِ النِّیرَانِ»
قبر یا باغی از باغهای بهشت و یا گودالی از گودالهای جهنم است و میبیند الان در گودالی از گودالهای جهنم میافتد. به قول قرآن با خدا میگوید خدایا مرا برگردان تا آدم حسابی شوم. خطاب میشود «کَلاّ» دروغ میگویی و اگر برگردی باز همین است. باید «فِی سَلَامَهٍ مِنْ دِینِی» باشد. این جمله خیلی شیرین است و اصل آن از امیرالمؤمنیناست، وقتی که پیامبر اکرم در ماه رمضان خبر شهادت ایشان را دادند و برای میثم تمار هم هست، وقتی که امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» خبر شهادتش را دادند. برای خیلیها هست، از جمله برای این قاسم بن علای همدانی که اول حرفی که به کاتبش زد گفت: آیا آقا نوشتهاند دینم سالم است؟ و او گفت بله و این خوشحال شد.
بدانید که دم مرگ کار میخواهد. مرحوم شهید«رضواناللهتعالیعلیه» در دروس که کتاب فقه است اما توأم با اخلاق است، میگوید: ما باید در شبانهروز هفتهشت مرتبه به یاد مرگ باشیم. سفر اول، وقت مردن است. به اندازهای مشکل است که در روایات داریم برای آدمهای بد، مردن مثل این است که با قیچی کسی را ذرّه ذرّه کنند. در روایات دیگر دارد در دم مرگ سکرات مرگ و مردن برای آدمهای بد به اندازهای مشکل است مثل اینکه از آسمان به زمین بیفتد. لذا به راستی چنین است و باید به فکر مرگ باشیم و باید این خوشحالی و رفاه و آسایش دم مرگ را تحصیل کنیم. باید یقین داشته باشیم که امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» میآیند:
«یا حارُ هَمْدان مَنْ یَمُتْ یَرَنی مِنْ مُؤْمِن أوْ مُنافِق قُبُلاً»
به حارث همدانی میگفتند هرکه بمیرد، من میآیم. اما یک دفعه با خوشحالی و تشریفات میآیند و انشاءالله برای شما اینطور باشد، اما یک دفعه با غضب میآیند. اگر یادتان باشد در جلسۀ قبل میگفتم حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» راجع به همین ما را نصیحت میکردند و در وقت گفتن، حالت عجیبی برایشان پیدا میشد و میفرمودند یک دفعه اگر امیرالمؤمنین بیاید و غضبناک باشد، این نمیخواهد برود و آنگاه با بغض امیرالمؤمنین و با بغض ملک مقرّب خدا از دنیا میرود و وای به کسی که با بغض علی از دنیا برود.