منو دسته‌بندی

معمّای تحلیل! / یادداشت دکتر محمود سریع القلم

دکتر محمود سریع القلم,معمّای تحلیل

تا به‌حال فرصت کرده‌اید فکر کنید چرا کشورهای شرق آسیا در آرامش، کار و زندگی می‌کنند؟ هم در داخل به تفاهم رسیده‌اند و هم با محیط خارجی. آن‌ها کدام راه را انتخاب کرده‌اند؟ با توجه به تاریخ و حساسیت‌های ملی و هویتی، عموم این کشورها در یک مسیر مطمئن، هم در حال پیشرفت هستند و هم منطقه‌ای بهم تنیده و صلح‌آمیز ایجاد کرده‌اند. در عین حال، تنش‌ها و اختلافات خود را دوجانبه و چندجانبه و بدور از هیاهو، مدیریت می‌کنند.

طبق آمار شش ماه گذشته، ۳۹ بانک چینی، ژاپنی و کره جنوبی، رویهم ۳۷ تریلیون دلار سرمایه دارند. بزرگترین بانک جهان، بانک صنعتی و تجاری چین با ۳٫۶ تریلیون دلار سرمایه است. کره‌ جنوبی با ۷ بانک و دو تریلیون دلار سرمایه در میان ۱۵ کشور برتر دنیاست. در مقابل، ۳۷ بانک آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان، ۳۳ تریلیون دلار سرمایه در اختیار دارند. بزرگترین بانک در میان کشورهای خاورمیانه، بانک ملی قطر با ۱۹۰ میلیارد دلار سرمایه است.

پاسخ به سئوال‌های فوق این متن می‌تواند از زوایای مختلف ارائه شود. اما آنچه مطالعات علمی به ما می‌گوید از این قراراست: عموم کشورهای آسیایی، به نوعی تفاهم داخلی رسیده‌اند. از شینتوها در ژاپن، هندوها در هند، کمونیست‌ها در ویتنام و مسلمانان در مالزی و اندونزی به اندیشه‌های مشترکی دست یافته‌اند. این اندیشه‌های مشترک را به صورت تسلسلی در زیر می‌آوریم:

۱- مبنای تمدن جدید بشری در تولید کالا و ارائه خدمات است؛
۲- تولید کالا و ارائه خدمات به نظم اجتماعی، نظم قانونی و نظم سیاست گذاری وابسته است؛
۳- مهم‌ترین وظیفه حکومت و دولت ایجاد و حفظ این نظم است؛
۴- تولید کالا، برای یک ملت، ثروت و امکانات را به ارمغان می‌آورد؛
۵- در نظم داخلی، سیاست‌های اقتصادی، تجاری و بانکی باید برای داخل و خارج کاملا شفاف باشند؛
۶- در نظم داخلی، رقابت برای عموم آزاد و دستگاه قضایی حامی بازار و رقابت باشد؛
۷- در مراحل اولیه، این نظم و حفظ آن الزاماً محتاج دموکراسی نیست؛
۸- این نظم اجتماعی و اقتصادی، به تدریج جامعه مدنی را تقویت می‌کند؛
۹- این نظم، آرامش، امنیت و در نهایت مشروعیت می‌آورد؛
۱۰- این نظم در شبکه مالی، تجاری، فن‌آوری، اقتصادی و یادگیری بین‌المللی بارور شده و تکامل پیدا می‌کند.

نمونه‌های این نظم: چین، ویتنام، اندونزی، مالزی، سنگاپور، کره‌جنوبی، و با مقیاس‌های مختلف بقیه آسیایی‌ها.

کشورهای آسیایی، مرزها و بازارها و تجارت و یادگیری را به روی هم باز کرده‌اند و در نتیجه خطرهای کمتری متوجه آنهاست. این نکته را مقایسه کنید با آمار خرید اسلحه در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس: طی ۱۱ سال گذشته، ۷۲۸ میلیارد دلار. این یعنی ۷۲۸۰۰۰ شغل دائم در اروپای غربی و آمریکای شمالی.

در حالی که آسیایی‌ها به عدالت، امنیت، استقلال ملی و مشروعیت، اقتصادی و اجتماعی نگاه کرده‌اند، در خاورمیانه صرفاً به فکر و عمل سیاسیتوجه شده ‌است.

روش فکرکردن و واقعی تحلیل‌کردن خود نعمتی است. فهمیدن دقیق و با حداقل پیش‌فرضِ وقایع پیرامونی، نعمتی بزرگتر. چه ارتباط جالب علمی: میان خودنمایی، نمایش، خود بزرگ بینی و اغراق از یک طرف و سیاسی بودن، همه چیز را سیاسی دیدن، راه حل‌ها را سیاسی دانستن و سیاست زده بودن از طرف دیگر. هر دو نیاز به اغراق، خود بزرگ بینی، نمایش و تئاتر دارند. شرط دوم دقیق تحلیل کردن و روشن بینی، دوری جستن از عصبانیت در تحلیل است. تبریزی‌ها اصطلاح خوبی دارند: می‌گویند بگذارید مدتی بگذرد، موضوع را خوب بفهمیم و درک کنیم و بعد قضاوت کنیم. تابحال دیده‌اید که خانم مرکل، با عصبانیت سخنرانی کند؟ خشم معرف فقدان اعتماد به‌نفس، استیصال، به ستوه آمدگی و ناراحتی‌های انباشته شده است. سخنرانان خاورمیانه‌ای چه در مجامع بین‌المللی و چه در کشور خودشان عموماً با عصبانیت، سخنرانی می‌کنند، ضمن اینکه ۷۴ درصد خشونت در جهان در این منطقه است. خُروشچُف تا آنجا پیش رفت که در حین سخنرانی، کفش خود را بر تریبون مجمع عمومی سازمان ملل می‌کوبید. در مقایسه، امروز آرامش وزرا و مقامات چینی، سنگاپوری، ویتنامی و اندونزیایی را تماشا کنید. این کشورها چون توانا هستند، آرامش دارند و نیازی نیست عصبانی شوند. برای این نویسنده طی سال‌ها چهار بار اتفاق افتاده که با فردی گفت‌وگویی داشتم و بعدها متوجه شدم آن فرد در شیمی، فیزیک یا اقتصاد جایزه نوبل برده است. این در حالی بود که طی چندین ساعت گفت‌وگو، این افراد هیچ اشاره‌ای یا اَدایی که مخاطب را متوجه نوبل کند از خود بروز ندادند. توانایی، آرامش و اعتماد به‌نفس می‌آورد. فرد یا کشوری که توانایی دارد نه عصبانی می‌شود و نه خیلی تبلیغ می‌کند مثل اتوموبیل مرسدس بنز است. نمایش و اغراق ناشی از ضعف است.

آسیایی‌‌ها و حتی ویتنامی‌ها سریع متوجه شدند باید توان‌مندی‌های اقتصادی، تولیدی، تجاری و مدنی خود را غنی کنند تا دیگران فرصت تعدّی به سرزمین آن‌ها را نداشته باشند. افق‌های خود را واقعی تعریف کردند، مزیت نسبی خود را دقیق مشخص کردند و از همه مهم تر و تعیین کننده تر: بین خود به تفاهم رسیدند. تفاهم در داخل به مراتب کلیدی‌تر و شاید مقدمه‌ای بر تفاهم با بیرون است. چینی‌ها رفتند از اقصی نقاط جهان، هنرمندان، دانشمندان و کارآفرینان چینی را به چین آوردند تا برای قدرت ملی از آن‌ها بهره‌مند شوند. اگر چینی‌ها، مبنا را تقسیم بندی‌های سیاسی می‌گذاشتند، نمی‌توانستند چنین اقدامی کنند. اگر شاقول تفاهم را سیاست، مواضع سیاسی و مرزبندی‌های سیاسی قرار می‌دادند، نمی‌توانستند اقتصاد دوم جهان شوند و با ثروتی که تولید کرده‌اند، ۱۲ ناو هواپیمابر در دست ساخت داشته باشند.

تاریخ نشان می‌دهد تفاهم داخلی پیرامون ایسم‌های سیاسی جواب نمی‌دهد. اگر نروژی‌ها مبنای تفاهم درونی خود را سیاست مقرر می‌کردند نمی‌توانستند با ۵ میلیون جمعیت به تولید ناخالص داخلی ۳۴۵ میلیارد دلاری برسند. چون کشور نروژ ثروتمند است و سیاست‌های توزیعی دقیقی دارد و اقتصاد شفافی را ایجاد کرده، شهروندان آن به زندگی امیدوار، راستگو، فعال و با آرامش هستند و در عین حال از تفاهم اجتماعی، جامعه مدنی، گردش قدرت و امنیت ملی برخوردارند. صحیح است که تولید ثروت هدف انسانیت نیست، اما بدون امکانات و درآمد و ثروت و توزیع آن، جامعه سعادتمند، اخلاقی و قانونمند نمی‌توان ایجاد کرد. نه دولت نروژ و نه مردم نروژ در پی تغییرات ژئوپولیتیک در اروپا یا تغییر نظام بین‌الملل نیستند. در حدّ خود، افق گذاری کرده‌اند و در تمامی ابعاد کمی و کیفی توسعه یافتگی، جزء پنج کشور اول جهان هستند.

باید فکر کرد که مبنای تفاهم داخلی چیست؟ تصور کنید اگر شخصی بشنود ۲۰ نوع بیماری دارد، واکنش طبیعی او این خواهد بود: احتمالاً ۱۹ مورد علائم بیماری هستند و یک مورد بیماری کلیدی وجود دارد. نمی‌شود در هرم علت و معلولی مسایل یک جامعه به ۲۵۰ علت اشاره کرد. عوامل را باید به صورت درختی بررسی کرد. ریشه در کجاست؟ وقت و انرژی تلف می‌شود اگر سطح تحلیل و علت یابی را در شاخه‌های بالا و میانی درخت قرار دهیم.

حکمرانی کارآمد بر سیستم‌سازی و ساختارسازی بنا شده است. سیستم سازی محتاج تفاهم داخلی و یا قرارداد اجتماعی است. بنیان این تفاهم می‌تواند سازوکارهای تولید ثروت ملی باشد تا در نهایت اخلاق، قانون، سعادتمندی عمومی نیز به تعادل می رسند. اما اگر مبنای ارتباط در داخل و خارج سیاست باشد، اختلاف، نزاع، درگیری، جنگ و تقابل ایجاد می‌کند. حتی ریشه اصلی پوپولیسم، بی توجهی به اقتصاد و توزیع ناعادلانه امکانات در یک کشور است. این در حالی است که پوپولیسم در آسیا رو به کاهش و در خاورمیانه رو به افزایش است. آشفتگی در تحلیل، آشفتگی در سیاست‌گذاری‌ها و مدیریت سعی و خطایی به‌دنبال می‌آورد. آسیایی‌ها با تفاهم و آرامش و درک حدّ و منزلت خود به گونه‌ای عمل کرده‌اند که شهروندانشان از حالت غنچه به گل می‌رسند و شکوفا می‌شوند. در خاورمیانه، شهروندان فرصت گُل شدن را پیدا نمی‌کنند و عموماً در حالت غنچه، پژمرده می‌شوند. بدون سیستم نمی‌توان شکفت و گُل شد.

مدیر کل سایت حوزه علمیه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *